intTimeZone=33042;
strBlogId="khorshidvalayat";
intCount=-1;
strResult="";
try {
for (i=0;i دوستان عزیز که اس ام اس و تصاویر متحرک و ثابت تبریک آغاز امامت امام زمان (عج) و مناجات با امام زمان (عج) را لازم دارند میتونن از لینک های زیر استفاده کنند. ديرگاهيست در ظلمت بي فرداي اين روزگار زمين در انتظار است تا کسي بيايد که کس باشد و تا مردمان با نگاهي در او کس را از ناکس بازشناسند. به انتظار تو نشستن، اشتباه ماست ، به انتظار تو باید ایستاد . . . اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه . . . التماس دعا.یا مهدی ببخش آقا! چه غافل شدیم از اینکه همیشه بیادمان هستی و حتی لحظه ای ما را به حال خودمان رها نکرده ای. این دعاهای بی رمق و گاهی کم گذاشتن برای شما را می گویم! همه را به حساب کوچکیمان بگذار و به بزرگیت ببخش. نکند از ما دلگیر شوی! تو را از دست دهیم چه کنیم؟! آخر همه ی دارو ندارما دوست داشتن شماست. فدای تو! کودک درونم می گوید: شما را 10 تا دوست دارد... و تو بهتر،از عمق علاقه اش باخبری. دعا می کنم خدا هرچه زودتر تو را به ما برساند. دیر نکنی آقا....منتظریم.. گــــــل زهرا به عشقت آشنایم می کنی یا نه؟ آه ، بشنو آوای من ، ای گل یاسمن ، حجت بن الحسن یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی الا ای یوسف گمگشته ی کنعان زهرا گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟ مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد کدام جمعه ز عطر بهشتیِ گل یاس بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟ کدام جمعه شود بخت عاشقان، بیدار؟ و چشم فتنهی عالم به خواب خواهد شد کدام جمعه، خدایا! ز فیض گریهی شوق بهار و باغ و چمن، کامیاب خواهد شد؟ کدام جمعه ـ بگو «یـا محـوّل الاحوال»! ـ در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد؟ جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پردهی غیب کدام جمعه، برون از حجاب خواهد شد؟ کدام جمعه به خورشید میخورد پیوند؟ و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد هزار جمعه دعای فرج به لب داریم کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟ غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است منبع:سایت بانک اشعار مهدوی زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست فلک شیدا، پریشان روزگار است دلا، آدیـــــــنه شد، دلبر نیـــــامد غـــروب انتـــظارم سرنــــــــیامد همه دلــــــها پر از آه و غم و درد همه آلالهها پـــــــــــژمرده و زرد نفسها خـــسته و در دل خموشـند فغانها بى صدا و پرخروشــــــــند نه رنگى از عدالت، نى از صداقت در و دیوار دارد نقش ظــــــلمت شده پرپر گـــــــــل مهر و محـبّت همــه دلـــــــها شده سرشار نفرت شده شام یتیمان، نالــــــه و اشــک برد هرکــس به کاخ دیگرى رشک شده پژمـــــــرده غنچه در چمنزار بگشت آواره گل در کوى گـــــلزار نشسته دیو بر دلـــــــــــهاى خفته همه جا بذر نومــــــــــــیدى شکفته زده زنـــــــــــگارها آئین و مذهب دمى، رویى زسرور نیست یا رب به اشک چشم و مهر و ماه، سوگند به آه و ناله دلــــــــــــــهاى دربند اگر نرگس زهجرت زار زار است شقایق تا قیامت دغـــــــــدار است عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور یا اباصالح المهدی ادرکنا مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت نشسته ام به امید نگاه مهدی جان من عاشقم که ببینم جمال تو آیا بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟ بحق حرمت اجداد خود نما نظری ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان خمید پشت من که از بار معصیت شاها نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان ای اف به این زمانه و ای اف به روزگار تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار تقویمها نبود تو را ناله میکنند در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار تقویم ، بی تو هر چه که باشد قشنگ نیست فرقی نمیکند چه زمستان و چه بهار حتی تمام فلسفه ها بی تو مبهم اند مرزی نمانده بین جهان ، جبر ، اختیار دنیا پر است از همه چیزهای شوم از هر چه اتفاق عبث ، تلخ ، ناگوار از زندگی به شیوه حیوان ولی مدرن یعنی که : کار ، پول ، هوس ، کار ، کار ، کار ... ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت مانند مرده ای متحرک شدم بیا بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت... مولا شمار درد دلم بی نهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت *** حالا برای لحظه ای آرام می شوم ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــــرای مقــــــــام به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت و هـفـتـهای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن دارم دلی به سینه ، شهید جمال تو در حسرت تنفس بوی وصال تو دائم به سینه یاد تو را میکنم مرور بیرون نمی رود ز سر من خیال تو داغت نشسته بر دل حسرت نصیب من خون گریه میکند دلم از ارتحال تو اینجا منم مجاور وسواس اهرمن آنجا تویی کنار خدا ، خوش به حال تو ما را بخوان به باغ تماشای جلوهات تا بشکفیم از نفحات جمال تو تو آسمان عصمت و عشق و کرامتی خورشید و ماه ، آینه دار جلال تو بنیانگذار سلسله ی لالهها تویی بنیانگذار سلسله ی عشق ، آل تو بالا بلند! مانده دلم در نشیب هجر دستم نمی رسد به فراز وصال تو امشب غمت تمام دلم را گرفته است شکر خدا که سیب دلم ، گشته مال تو ای نور عسکری ! به خدا میخورم قسم مهدی بُـــــود ادامه ی نور کمال تـــو مولای عشق! چشمۀ رحمت، بهار حُسن ! فردا من و شفاعت سبز و زلال تو ... هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب گل را چنان تو زندگی مختصر نبود شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق کو لاله ای که از غم تو خونجگر نبود سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود ای ز چشم همگان ریخته اشک بصرت حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت همچو اجداد غریبت همۀ عمر غریب به جوانی شده مسموم چو جد و پدرت در پی ماه صفر معتمد از زهر جفا کرد با عم گرامیت حسن همسفرت بسکه در جامعه مظلوم و غریب و تنهاست نیست ممکن که عزا بر تو بگیرد پسرت چشم بگشا به سوی خانۀ در بستۀ خویش که عزادار شده همسر نیکو سیرَت سالها تحتنظر بودی و بودی در حبس کس ندانست و نداند که چه آمد به سرت چشم حقبین تو شد بسته و میبینی باز همه جا غربت مهدی است به پیشِ نظرت سالها شمع صفت سوختی و آب شدی نه فقط زهر جفا زد به دل و جان شررت سالها بود که با یاد لب خشک حسین خون دل بود روان روز و شب از چشم ترت "میثم" از خواجگی هر دو جهان دست کشد بشماریش اگر جزء گدایان درت بی قرارم بی قرارم بی قرار ناله دارم ناله دارم ناله دار ابر غربت ریزد از چشم ترم شیعیان! من مجتبای دیگرم از حسن هستم نشان دیگری عسگری ام عسگری ام عسگری بسكه این دنیای من دلگیر شد یك حسن دیگر ز غربت پیر شد نیست بی آزار این قالو بلا نیست بی غمخوار این نور ولا مادرم تا یار و غمخوار من است گوشۀ تبعید دربار من است من ابا المهدی گل پیغمبرم زادۀ هادی سلیل حیدرم همچو یعقوبم ز یوسف بی خبر یوسفم از كودكی شد دربدر دیده ام در عمر خود غربت بسی از ولادت تا شهادت بی كسی من امامم لیك از امّت نهان روز خوش هرگز ندیدم در جهان گرچه هستم هر زمان و هر مكان زادگاه و قتلگاهم پادگان مِهر تابانم میان ابرها شمع سوزانم به درد و صبرها می نویسم روی دیوار شكیب لحظه ها را آیۀ اَمّن یجیب دانم آخر در میان سوز و آه می شود تبعیدگاهم قتلگاه می گدازد سینۀ سوزان من وای از تبعیدگاهِ جانِ من كی من از این دشمنان دارم گِلِه در دلم از دوستان دارم گِلِه هرچه بیگانه جفایم كرد هیچ آشنا هم گر رهایم كرد هیچ دوستان ! افسوس از رفتارتان باز با این حال بودم یارتان خوب حالِ ما رعایت كرده اید از امام خود سعایت كرده اید گرچه از تبعید می جویم خلاص لیك می میرم ز كردار خواص □□□ حال محو ذكرهای هر شبم نالۀ عجل وفاتی بر لبم یوسف زهرا به امدادم برس شد شب هجران به فریادم برس زهر كینه هدیۀ افطار من این سحر شد سید الاسحار من جرعه آبی! بی شكیبم مهدیا تشنه چون جدّ غریبم مهدیا گریه های كربلایی می كنم آرزوی سر جدایی می كنم یا بُنَیَّ سخت فریادت كنم با كلام روضه امدادت كنم یاد اكبر یاد اصغر یاد آب یاد از چشم انتظاریِ رباب یاد ذبحِ شیر خوار كربلا یاد آن تیر سه شعبه بی هوا یاد سقّا و سلام علقمه یاد روز انتقام فاطمه تسلیت ای به درد ها مأنوس تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا بیت الاحزان سینه ات اینبار پُر شده از مصیبت بابا این حسن ها چقدر مظلومند این غریبی ز قبرشان حاکیست این حسن ها عجیب مادری اند از همین رو قبورشان خاکی است دشمنان خبیث این دو حسن قلب شان را به زهر آغشتند آتش افکنده اند در دلشان هر دو را آه، خون جگر کشتند یابن زهرا ببین ز سوزش زهر پدرت مثل بید می لرزد دم آخر درون کاسه ی آب جان مولا! چه دید می لرزد دید دور از حضور یک سقّا در حرم حرف قحطی آب است دید در قتلگاه، بین دو نهر لب جدش حسین بیتاب است پدرت، لحظه های آخر عمر آب از دست پاکتان نوشید دم آخر پسر نداشت حسین تشنگی از گلوش می جوشید قاتلش با لگد به پهلویش صورتش را به خاک ها چسباند روی جسمش نشست آن ناپاک خنجرش را به گردنش که نشاند... با یکی نه، دوازده ضربه ناله ی مادری به گوش رسید خواهری از فراز تل نالان سمت گودی قتلگاه دوید خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم در بُهت چشم های گهربار مادرم سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند خشکیده شاخه های بلند صنوبرم در انتهای مغرب رنگ کبود رفت خورشید پر فروغ جمال منورم از هرم زهر و معجزه ی لخته های خون یاقوت سرخ گشته لبان مطهرم تا مغز استخوان شرر زهر رخنه کرد تفتیده کوره ای شده گرمای بسترم با هر نفس تمام تنم تیر می کشد چشم انتظار قطع نفس های آخرم در لحظه های آخر عمرم هوائیم افتاده شور کرب و بلا باز در سرم این آرزوی لحظه ی جان دادن من است با ذکر یا حسین رود جان ز پیکرم تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند مهدی رسیده و به برت گریه می کند خاکی شده است موی سرت گریه می کند این ظرف آب بر جگرت گریه می کند بر روی دامن پسرت دست و پا مزن اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات این کاسه می خورد روی لب های تشنه ات یاد حسین می دمد از نای تشنه ات دادی سلام بر لب بابای تشنه ات خونابه گرچه از دهنت ریخته شده آلاله روی پیرهنت ریخته شده شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد سر نیزه ای نیامد و روی دهان نخورد شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن تب دار ترین تب زده ی بستر دردم پر سوز ترین حنجره ی حنجر دردم رنگ رخ من بر همگان فاش نموده در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم آتش فکند بر قد و بالای سپیدار یک ذرّه ی ناچیز ز خاکستر دردم خون گریه کند اختر و مهتاب برایم افلاک شده مستمع منبر دردم شب تاریک هوای سحرش را می خواست شهر انگار خسوف قمرش را می خواست گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده حسن دوم زهرا پسرش را می خواست حضرت عسگری از درد به خود می پیچد زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست آسمانیست امامی که زمین افتاده آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد به خدا که نفس مختصرش را می خواست لحظه ی آخر خود روضۀ عاشورا خواند منبر خاک غم چشم ترش را می خواست ته گودال کسی روی زمین افتاده خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست دختری دید که بالای سرش نامردی آمده بود و نگین پدرش را می خواست امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد. این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد. کنیه آن حضرت ابامحمد بود. ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان(عج)♥( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ شهادت، عشق است ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ امروز عسگری به جهان دیده بسته است / قلب جهان و قطب زمان دلشکسته است ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند / دیده را یاد امام عسگری دریا کند ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ نه همین جای تو در سامره تنها باشد / که به دلهای محبان تو جای تو بود ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ داغ امام عسگری دلـهـا شکستـه / در ماتم بابای خود مهدی نشسته ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ یا امام حسن عسگری ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ شیعیان بر سر زنید، شد عزای دیگری / کشته ی زهر جفا شد امام عسگری ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ از زهر کینه کشتند امام عسگری را / از نو خزان نمودند، گلزار حیدری را . . . ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ امشب که زمین و آسمان می گرید / از ماتم عسگری جهان می گرید ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ امام حسن عسگری (ع) : ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ هشدار که ماتم عظیم است امروز / دلها همه با غصه ندیم است امروز ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ امشب که زمین و آسمان می گرید ♥♥♥اس ام اس به مناسبت شهادت پدر امام زمان ( امام حسن عسگری علیه السلام )♥♥♥ امام حسن عسگری (ع) شهادت پدر امام زمان علیه السلام شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ هجرى نوشته اند. در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزى براى پدرم (که وزیر معتمد عباسى بود) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنى حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام – رنجور شده, پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود با او همراه کرد. یکى از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود, امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند, و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبى را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود, و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براى پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است, و ضعف بر او مستولى گردیده. پس بامداد سوار شد, نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطباى مسیحى و یهودى در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضى القضات (داور داوران) را طلبید و گفت ده نفر از علماى مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند. و این کارها را براى آن می کردند که آن زهرى که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته, پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آن که بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری. آن امام مظلوم در سن ۲۹ سالگى از دار فانى به سراى باقى رحلت نمود. بعداز آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد, زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولى خواهد شد, و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او می کردند… سن امام مهدی علیه السلام، به هنگام وفات پدرش پنج سال بود و در همان سنین اندک، خداوند حکمت و قضاوت به او عنایت فرموده بود و او را نشانهاى براى جهانیان قرار داده بود. به وى حکمت عنایت کرد چنان که به حضرت یحیی علیه السلام در کودکى حکمت داد و همچنان که حضرت عیسی بن مریم علیه السلام را در گهواره به نبوت منصوب کرد او را نیز در کودکى به مقام امامت نصب کرد. بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جان گداز حضرت امام حسن عسکری علیه السلام شهر سامرا را غبار غم گرفت, و از سوى صداى ناله و گریه برخاست. مردم آماده سوگوارى و تشییع جنازه آن حضرت شدند. من که در پیچ و خم جاده دنیا ماندم دردم اینست چرا ، این همه تنها ماندم یک نفر نیست به داد من تنها برسد در پی راه بَلَد ، دردل صحرا ماندم حل این مشکل امروز بدست فرداست چند سالیست که در حسرت فردا ماندم در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود چقدر منتظر یوسف زهرا ماندم من به دنبال تو اما ، تو کنارم هستی آه ، من با لب تشنه لب دریا ماندم از بس که ندارم غمِ دیدار شما را گویا که رها کرده دلم کار شما را آن روز نیاید که گناه منِ عاشق آزرده کند چشم گُهربارِ شما را نالایقم و دور ز کوی تو نگشتم نازم کرم و رأفت بسیار شما را اُفتم ز فراق تو به دامان بلا ، گر کز دست دَهَم سایه دیوار شما را من نوکریت را به دو عالم نفروشم بر کس ندهم خدمت دربار شما را چشمان خیس و ابریت ، غم دارد آقا گلبرگ رویت بوی شبنم دارد آقا دارد نسیم غصه می آید ز کویت شال عزایت ، عطر ماتم دارد آقا ما یک دهه تنها عزاداریم آقا هر روز تو رنگ محرم دارد آقا من آرزو دارم ببینم چشمهایم مثل تو خون با اشک توام دارد آقا نامم گدا و شهرت من نوکر اما یک کربلایی اولش کم دارد آقا نامهاى امام دلم برای تو پر می کشد امام غریب غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب زیارت تو که فوق همه زیارت هاست دل مرا به سفر می کشد امام غریب عاقبت از زهر مأمون پاره شد قلب رضا در میان حجرۀ در بسته میزد دست و پا گه جوادش را گهی معصومه را میزد صدا داغ او تا صبح محشر بر دل سوزان ماست شهادت امام رضا ( ع ) تسلیت باد
مهدیا!
جانها، شورانگیز از یاد دلربای توست. شقایق های شادی بشر،
در شبستان شیدایی تو می كاود و شایسته ترین بندگان خدا، شب ها و روزها،
شرط تداوم حیات خویش را در آویختن به شاخه طوبای محبت تو می دانند.
یا صاحب الزمان ا!
دلها به یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست
ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو، ای تجلی آبی ترین آسمان امید،
ای منتهای برترین خیال هستی، ای آرمان همه چشم انتظاران،
دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد.
ای قلب عالم امكان، بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده.
بیا كه نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم.
ای ساقی فرج!
چشمها آنقدر در فراق تو اشک ریخته و انتظار کشیده،
دستها آنقدر طلب نور کرده و خالی مانده،
دوشها آنقدر تازیانه سنگین اهانت را
بر پیکره باورهای دینی تحمل کرده
که دگر توان از کف داده.
کجا هستی که دوستانت را عزت بخشی
و دشمنانت را ذلیل و خوار کنی:
«این معز الاولیاء و مذل الاعداء.»
ظهور زمینه سازی کنند و مهمترین زمینه سازی هم عمل به وظایف این
دوران می باشد.
وظایف اصلی ومهم جوان منتظر:
1-معرفت 2-محبت 3-اطاعت 4-فعالیت
امروز که آدميان صداقت را به زير آوار فراموشي ها از ياد برده اند؛ حالا که خاک از خون سرخ عدالت گلگون است؛ زمين در حسرت يک مرد ميسوزد.
حالا که سپيدي ها همه در سياهي دلهاي آدميان رنگ باخته اند؛ ديدگان زمين در انتظار اندکي-حتي- سپيدي چون پلک خيس سپيده دم باراني ست.
راه درازيست از اينجا تا صداقت و زمين در انتظار است تا مردي بيايد از جنس آسمان تا با قدوم نازنينش جسورانه شقاوت را؛ خيانت را از هستي پاک کند. تا شب دريده شود و ديدگان آدميان طلوعي از جنس عدالت را به نظاره بنشينند.
راه دشواري نيست از اينجا تا مصيبت و دستان سرد آدميان گرماي دستاني را به ياري مي خواند تا در مرداب بي رحمي دنيا اميدبخش رهايي باشد.
علي که از جنس آسمان بود به برق يک شمشير به آسمان رفت . علي به ستوه آمده از آدمياني از جنس شقاوت و قساوت به برق يک شمشير از عمق وجود فرياد برآورد که : فزت و رب الکعبه
و از آن روز که عدالت همراه علي به آسمان رفت, زمين و زمان در انتظار وجود پر وجودي ست تا برخيزد, شمشير برگيرد و جهاني را روشني بخشد.
او خواهد آمد..........
آقا نماز شب که میخوانی دعایم میکنی یا نه؟
اگر چه من رفیق نیمه راه و بی وفا بودم
چو عباس بن حیدر با وفایم می کنی یا نه؟
اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکَ الْفَرَجْ وَالْٰعافیَةَ وَ الْنَصْرْ
وَ جَعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَعْْوانِه وَ اَنْصارِه وَالْمُسْتَشْهِدینَ بَیَْنَ یَدَیْهْ
خورشید پنهان از نظر ما بنگر به آه و چشم تر ما
العجل ای ، دلگرمیّ مستضعفین ، اُمید مؤمنات و ، یار مؤمنین
العجل حجت الله مولا بقیة الله
العجل حجت الله مولا بقیة الله
******
آه ، امامُ المنتَظَر ، شام دل را سحر ، نور ثانی عشر
لاله به صحرا کرده صدایت پشت در زهرا کرده صدایت
منتقم غربت زهرا ، العجل ، آرامش تمام دلها ، العجل
العجل حجت الله مولا بقیة الله
یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله
******
آه ، بر نبی نور عین ، سروَر عالمین ، روضه خوان حسین
ای غصه دار دلبر بی سر العجل حقّ پیکر بی سر
تشنه ی سر جدا گوید ، دیگر بیا ، سرِ بر نیزه ها ، گوید دیگر بیا
العجل حجت الله مولا بقیة الله
یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله
ز پشت پرده ی غیبت برون شو ، جان زهرا
ببین رخسار زردم پر از اندوه و دردم
ولی اللهِ اعظم بیا دورِت بگردم
بیا و ببین ، تو ای مهجبین ، که بر غفلت اسیرم
بده با وفا ، به راه خدا ، فقیرم من فقیرم
******
دمی یاد غریبی ات نبودم ، وای بر من
دگر بر دوری ات عادت نمودم ، وای بر من
الا ای قبله ی جان شدم بیمار عصیان
بده چشمی که باشد ز هجران تو گریان
منم سر به زیر ، به دنیا اسیر ، الا ای هل اتایی
شدم روسیاه ، ز فرط گناه ، بگو پس کی میایی
******
فدای ناله هایت هر سحر گاه و شبانگاه
به یاد کوچه و کرببلا داری به لب آه
گهی یاد شهیده که قدّش شد خمیده
و گاهی هم به یاد امام سر بریده
غم کوچه و ، غم کربلا ، دلت را کرده محزون
بود در بکا ، به سوز ونوا ، روان از دیده ات خون
افق افق دل من را غبار می گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد
که نغمه عشراتم به بار می گیرد
دل صنوبریم زین هوای مه آلود
نه از فراق که از انتظار می گیرد
قسم به عصر که خسران قرین انسان است
مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد
بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
در این دیار هزاران هزار می گیرد
به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد
جمال یار چو خورشید عالم افروز است
حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد
تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیردa
طلعت یارم شود روزى نمایان غم مخور
آفتاب روى جانان از افق سر مى کشد
صحنه آفاق گردد نورباران غم مخور
گر که از بیداد «دى»، «آذر» فتد بر جان تو
بشکند بیداد را لطف بهاران غم مخور
شامگاه غم سحر گردد تو بیتابى مکن
شام هجران رفت و آید وصل یاران غم مخور
بانگ شوم جغد نومیدى اگر قلبت فشرد؟
مى رسد بر گوش آواز هزاران غم مخور!
یاس و نومیدى بیفکن، از سر کویش مرو
چنگ زن بر دامن امیدواران غم مخور
جامه عصیان و طغیان دور کن آنگه بیا
تا دهندت جامه پرهیزگاران غم مخور
پیر کنعان را بگو ایام غم پایان گرفت
مى رسد از مصر بوى شهسواران غم مخور
در طریق عشق و مستى بایدت مجنون شدن
چون چنین گشتى برندت سوى یاران غم مخور
از فراق یار غائب «ناصرا» غمگین مباش
عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور!
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه هـا گم شد
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
کـه هـفتـهها همـهشـان خـالی از تـرنـم شد
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا
به دیدارقبقر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش
دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش
دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش
فرزند غایبش را سر سلامت بگویید و باران اشکتان را در بی شکیبی انتظار، بهانه سازید . .
آن حجت خدای، ز بیداد معتمد / پیوند زندگانی اش از هم گسسته است
.: شهادت یازدهمین امام شیعیان و نشستن گرد یتیمی
بر چهره ی مولایمان صاحب الزمان، تسلیت باد . . .
ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود / خون دل جاری به رخ در مرگ آم مولا کند
گرد مصیبت چهره ی عالم گرفته / زهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفته . . .
دیده گریان نشود روز جزا در محشر / هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود . . .
از جفای معتمد، پر زخون دل ها شده / در عزای عسگری، سامره غوغا شده
خدایا به حق یازدهمین امام مظلوم شیعیان فرج فرزند غائب غریبش را نزدیک بگردان
زهرا زند به سینه، دنبال آن جنازه / بعد از مه صفر شد، داغش دوباره تازه
جا دارد اگر شیعه خون گریه کند / چون مهدی صاحب الزمان می گرید
سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد. . .
کسى که “پارسایى” خوى او، و “بخشندگى” طبیعت او
و “بردبارى” خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند. . .
شهادتش تسلیت، التماس دعا
بر صاحب عصر تسلیت باید داد / کان درّ گرانمایه یتیم است امروز . . .
التماس دعا
از ماتم عسگری جهان می گرید
جا دارد اگر شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید
سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد
کسى که پارسایى خوى او و بخشندگى طبیعت او
و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند
سلام مولا،با خودم میگم شما که بیایید دیگه برا دیدنت ملالی ندارم میام در خونت انقدر اشک میریزم که اجازه بدید ملاقاتتون کنم اما وقتی خوب خوب فکر میکنم میبینم الان چرا نیام در خونت فریاد بزنم بگم اقاجون شما خوب و مهربونید منو ببخش اما بهم نگو برو بخدا جایی رو ندارم من گدای در این خاندان هستم .ارباب دلم برا اشگات اتیش گرفته اواخر ماه صفره میدونم خیلی غصه داری از سوز دلت از اشگات به ما هم ببخش . اقا جون دوست دارم منتظرتم بیا بیا بیا بیا بیا......
آقا جون سلام
آقا تو رو فاطمه زهرا به فریادم برس دارم میبرم
دیگه خسته شدم کاش میخوابیدم و دیگه هیچوقت بیدار نمی شدم آقاااااااااااااا یاکاش میشد برای همیشه میومدم پیش شمامیدونم خیلی بدی کردم میدونم آقا ولی میدونم میدونید که ازته دل دوستتون دارم و دوست دارم که بنده ی خوب خدا باشم خدایااااااااااااااا استغفرالله
به خدا خستم و درمونده دیگه نمیخوام زنده باشم خدا
خدایا من که می دونم گناهکارم و به گناهامم اعتراف میکنم آقا
خدای من تو رو صاحب الزمان به فریادم برس بدجوری دارم کم میارم
خدایا تو ارحم الراحمینی تو ببخشم و کمکم کن که دیگه گناه نکنم خدایاقول میدم قول میدم قول میدم قول می دم خدا
خدایا منتظرمعجزتم خدا میدونم که از دل شکسته و داغونم با خبرید
حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 148 هـ .ق در شهر مدينه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 هـ .ق در سن 55 سالگي در شهر طوس خراسان به شهادت رسيد.
در باب شهادت ايشان تقريباً تمام علماي شيعه و عده زيادي از علماي اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهيد شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالي وجود دارد که به آنها اشاره خواهيم کرد.
امام رضا(ع) در سال 148 هجرى قمرى يعنى حدود (1250) سال پيش در شهر مدينه به دنيا آمد. پدر ايشان امام موسى بن جعفر(ع)، يعنى امام هفتم شيعيان و مادرشان بانويى بزرگوار و خردمند به نام (تكتم) يا (نجمه) بود. امام رضا(ع) در همان سالى زاده شد كه پدربزرگ ايشان، يعنى حضرت امام جعفر صادق(ع)، به شهادت رسيد.
نام ايشان (على ) است، ولى بر اساس شيوه اى كه در ميان اعراب مرسوم است، به وى (ابوالحسن) مى گفتند. اين گونه اسمها را (كنيه) مى نامند. علاوه بر نام و كنيه، گاه عنوان ديگرى نيز به افراد مى دهند كه آن را (لقب) مى گويند. امام هشتم داراى لقب هاى متعددى است. از جمله معروف ترين اين القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غريب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معين الضعفاء) است. ناميدن هر فرد به اين نامها، يعنى اسم، كنيه و لقب دليل خاصى دارد. گفته اند كه وى را به اين جهت (رضا) لقب داده اند كه خدا از او راضى است.
دوران كودكى و جوانى امام در مدينه گذشت. اخلاق نيكو، دانش فراوان، ايمان و عبادت بسيار از ويژگى هايى بود كه امام را مشخص مى ساخت.
*** ********* ***
*** ********* ***
در روايتي از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»
درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بيشتر عالمان شيعه و همچنين تعداد زيادي از علماي اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلافنظرهايي وجود دارد؛ اما قول مشهور اين است كه آن حضرت، توسط «مأمون» خليفه عباسي مسموم و به شهادت رسيد.