______________________________
(۱) نک: کفایة الطالب، ۴۵۴؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۱۵۲ به نقل از آن.
(۲) نک: فرق الشیعة نوبختى، ص ۶۶؛ التهذیب، ج ۶، ص ۷۷؛ مسار الشیعة، ص ۲۶؛ الارشاد مفید.
(۳) نک: الکافى، ج ۱، ص ۴۶۸؛ اثبات الوصیة، ص ۱۷۱؛ التهذیب، ج ۶، ص ۷۷٫
(۴) تذکرة الخواص، ص ۳۳۲٫
(۵) الکافى، ج ۱، ص ۳۶۰٫
___________________________________
شهید کردند. «۱»
و ابن بابویه و جمعى را اعتقاد آن است که ولید بن عبد الملک آن حضرت را زهر داده، «۲» و بعضى هشام بن عبد الملک گفتهاند. «۳»
و ممکن است که هشام بن عبد الملک به جهت آن عداوت و بغضى که از آن حضرت در دل گرفت از آن روزى که آن حضرت در طواف کعبه استلام حجر کرد و هشام نتوانست، و فرزدق شاعر آن جناب را به آن اشعار معروفه مدح کرد چنان که در فصل معجزات آن حضرت به آن اشاره شد. به این سبب و سببهاى دیگر برادر خود ولید بن عبد الملک را که خلیفه آن زمان بود وادار کرده باشد که آن حضرت را زهر دهد. پس هر دو آن حضرت را زهر دادهاند و صحیح است نسبت قتل آن حضرت به هر دو تن.
[وصیت آن حضرت بر امام باقر ع]
شیخ ثقه جلیل على بن محمّد خزّاز قمىّ در کتاب کفایة الأثر از عثمان بن خالد روایت کرده که گفت : مریض شد حضرت على بن الحسین علیه السّلام همان مرضى که در آن وفات فرمود، پس جمع کرد اولاد خود محمّد و حسن و عبد اللّه و عمر و زید و حسین را، و در میان همه، فرزندش محمّد بن على علیه السّلام را وصى قرار داد، و نامید او را به باقر و امر سایر فرزندان خود را به آن جناب واگذار فرمود. و از جمله مواعظى که در وصیت خود به آن حضرت فرمود این بود :
یا بنىّ، انّ العقل رائد الرّوح، و العلم رائد العقل (الى ان قال) و اعلم انّ السّاعات یذهب عمرک، و انّک لا تنال نعمة الّا بفراق اخرى. فإیّاک و الامل الطّویل، فکم من مؤمّل املا لا یبلغه، و جامع مال لا یأکله الخ. «۴»
فرمود: بدان که ساعتها بر تو مىگذرد و عمر تو را مىبرد، و تو نمىرسى به
______________________________
(۱) نک: بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۱۴۹؛ جلاء العیون، ص ۸۴۱٫
(۲) الفصول المهمه، ص ۱۹۴؛ جلاء العیون، ص ۸۴۱٫
(۳) نک: بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۱۵۳؛ جلاء العیون، ص ۸۴۱٫
(۴) کفایة الأثر، ص ۲۳۹؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۲۳۰٫
___________________________________
نعمتى مگر بعد از مفارقت نعمت دیگر. پس بپرهیز از آرزوى دراز چه بسیار آرزومندان بودند که به آرزوى خود نرسیدند و چه بسیار کسان که جمع کردند مالى را و آن را نخوردند، و منع کردند مردم را از چیزى که زود آن را بگذاشتند و بگذشتند و شاید آن مال را از راه باطل فراهم آورده و از حقّش منع کرده، به حرام آن را دریافته و ارث گذاشته و وزر و وبال و سنگینى و اثقال آن را بر دوش خود برداشته. این است زیان روشن و خسران مبین.
و نیز از زهرى روایت کرده که گفت : در آن مرض که على بن الحسین علیه السّلام وفات فرمود خدمتش رسیدم، در آن وقت طبقى که در آن نان و کاسنى بود خدمتش بیاوردند، به من فرمود از این بخور، عرض کردم : یا بن رسول اللّه! تناول کردهام.
فرمود: این کاسنى است.
گفتم: فضل کاسنى چیست؟
فرمود : هیچ برگى از آن نیست جز آن که قطرهاى از آب بهشت بر آن است و در او هست شفاى هر دردى.
زهرى گوید : پس از آن طعام را برداشتند و روغن بیاوردند، فرمود : تدهین کن.
عرض کردم : روغن مالیدهام، فرمود : این روغن بنفشه است.
عرض کردم : فضیلت روغن بنفشه بر سایر ادهان چیست؟
قال: کفضل الاسلام على سایر الادیان، فرمود : چون فضیلت اسلام است بر سایر مذاهب.
پس از آن پسرش محمّد علیه السّلام بر آن حضرت وارد شد، آن حضرت مدّتى دراز با وى راز فرمود و شنیدم که در جمله کلمات خویش مىفرمود : علیک بحسن الخلق، بر تو باد نیکویى خلق و خوى.
عرض کردم: یا بن رسول اللّه! اگر امر و قضاى خدا که ما را به جمله در خواهد یافت فرا رسد بعد از تو به نزد کدام کس برویم؟ و مرا در دل افتاده بود که آن حضرت از موت خود خبر مىدهد.
فرمود : اى ابو عبد اللّه! به سوى این پسرم و اشاره به فرزندش محمّد علیه السّلام کرد و فرمود : همانا او است وصى من وارث من و صندوق علم من، معدن علم و باقر علم است.
عرض کردم : یا بن رسول اللّه! معنى باقر العلم چیست؟
فرمود : زود است که شیعیان خالص من به خدمتش مراوده کنند و براى ایشان بشکافد علم را شکافتنى.
زهرى مىگوید : پس از این جناب محمّد باقر علیه السّلام را براى حاجتى به بازار فرستاد. چون برگشت عرض کردم : یا بن رسول اللّه! از چه روى با اکبر اولاد خود وصیّت ننمودى؟
فرمود : امامت به کوچکى و بزرگى نیست، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم این گونه با ما عهد نهاده و در لوح و صحیفه به این گونه نوشته یافتیم که : دوازده تن مىباشند، نوشته شده بود امامت ایشان و نامهاى پدران و مادران ایشان.
آنگاه فرمود : از صلب پسرم محمّد هفت تن از اوصیاء بیرون مىآیند که مهدى- صلوات اللّه علیهم از جمله ایشان است. «۱»
شیخ کلینى از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود : چون پدرم را وقت وفات رسید، مرا به سینه خود چسبانید و فرمود : اى فرزند گرامى! تو را وصیّت مىکنم. با آن چه وصیّت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصیّت کرده بود به این وصیّت در وقت وفات خود که :
زنهار ستم مکن بر کسى که یاورى بر تو به غیر از خدا نداشته باشد. «۲»
و در بحار از بصائر الدّرجات نقل کرده که چون آن حضرت را حالت موت رسید، رو کرد به اولاد خود که در نزدش جمع بودند و از میانه توّجه فرمود به پسرش حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: اى محمّد! این صندوق را ببر به منزل
______________________________
(۱) کفایة الاثر، ص ۲۴۱؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۲۳۲٫
(۲) الکافى، ج ۲، ص ۲۴۹؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۱۵۳؛ جلاء العیون، ص ۸۴۰٫
___________________________________
خود، پس فرمود معلوم باشد که در این صندوق دینار و درهمى نیست لیکن مملوّ از علم است. «۱»
و در روایت دیگر است که : آن صندوق را چهار نفر حمل کردند و مملوّ بود از کتب و سلاح رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم.
[ناقه آن حضرت پس از وفات]
و در جلاء العیون فرموده و در بصائر الدّرجات به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که، آن حضرت فرمود: پدرم حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام مىفرمود که : چون وقت وفات پدرم حضرت امام زین العابدین علیه السّلام شد، فرمود : آب وضویى براى من بیاور. چون آوردم فرمود که : در این آب میته هست، بیرون بردم و نزدیک چراغ ملاحظه کردم موش مردهاى در آن آب بود. آن را ریختم و آب دیگر آوردم وضو ساخت و فرمود که : اى فرزند! این شبى است که مرا وعده وفات دادهاند، ناقه مرا در حظیره ضبط کن، و علفى براى آن مهیّا کن.
پس حضرت صادق علیه السّلام فرمود که : چون آن حضرت را دفن کردند، ناقه خود را رها کرد و از حظیره بیرون آمد و نزدیک قبر رفت بى آن که قبر را دیده باشد و سینه خود بر قبر آن حضرت گذاشت و فریاد و ناله مىکرد و آب از دیدههایش مىریخت.
چون این خبر به حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام دادند، حضرت به نزد ناقه آمد و فرمود که : ساکت شو و برگرد خدا برکت دهد براى تو.
پس ناقه برخاست و به جاى خود برگشت و باز بعد از اندک زمانى برگشت به نزد قبر و ناله و اضطراب مىکرد و مىگریست در این زمان که خبر آن را به حضرت گفتند فرمود که : بگذارید آن را که بىتاب است و چنین ناله و اضطراب مىکرد تا بعد از سه روز هلاک شد. «۲» و حضرت بر آن ناقه بیست و دو حجّ کرده بود یک تازیانه بر آن نزده بود.
______________________________
(۱) بصائر الدرجات، ص ۴۸۳؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۲۲۹؛ جلاء العیون، ص ۸۳۹- ۸۴۰٫
(۲) بصائر الدّرجات، ص ۵۰۳٫
___________________________________
[کلمات آن حضرت هنگام وفات]
و على بن ابراهیم به سند حسن از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که حضرت على بن الحسین علیه السّلام در شب وفات پدرش «۱» مدهوش گردید و چون به هوش بازآمد فرمود :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ، وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ. «۲»
یعنى : حمد مىکنم خداوندى را که راست گردانید وعده ما را و میراث داد به ما زمین و بهشت را که در هر جاى آن خواهیم قرار گیریم، پس نیکو اجرى است مزد عمل کنندگان براى خدا. این را فرمود و به ریاض بهشت ارتحال کرد. «۳»
و کلینى به سند حسن از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است همین روایت را، و اضافه کرده است که سوره اذا وقعت «۴» و سوره انّا فتحنا «۵» تلاوت فرمود و بعد از آن این آیه را خواند و به عالم بقا ارتحال نمود. «۶»
و در مدینة المعاجز از محمّد بن جریر طبرى نقل کرده که چون حضرت امام زین العابدین علیه السّلام را حالت موت در رسید فرمود به امام محمّد باقر علیه السّلام اى محمّد! امشب چه شب است؟
گفت: شب فلان و فلان.
فرمود: از ماه چه گذشته؟
فرمود: فلان و فلان.
فرمود: از ماه چه باقى مانده؟
گفت: فلان و فلان.
______________________________
(۱) «پدرش» ظاهرا زائد است.
(۲) سوره زمر، آیه ۷۴٫
(۳) تفسیر قمى، ج ۲، ص ۲۵۴ در ذیل آیه ۷۴ سوره زمر؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۱۴۷٫
(۴) سوره واقعه، آیه ۱٫
(۵) سوره فتح، آیه ۱٫
(۶) الکافى، ج ۱، ص ۴۶۸؛ جلاء العیون، ص ۸۴۰٫
_________________________________
فرمود: این همان شب است که مرا وعده وفات داده اند، پس فرمود : براى من آب وضویى حاضر کنید، چون حاضر کردند فرمود : در این آب موش است، بعضى گفتند که : این سخن از سنگینى مرض مى فرماید. پس چراغى طلبیدند و در آن آب نگاه کردند موشى در آن دیدند پس آن آب را ریختند، و آب دیگر آوردند آن حضرت با آن وضو ساخت و نماز گذاشت چون شب به آخر رسید آن حضرت از این سراى پرملال، به دیگر جهان انتقال فرمود. صلوات اللّه و سلامه علیه. «۱»
و از دعوات راوندى نقل شده که آن حضرت در وقت وفات این کلمات را مکرّر نمود تا وفات فرمود :
اللّهمّ ارحمنى فانّک کریم، اللّهمّ ارحمنى فانّک رحیم. «۲»
و چون حضرت امام زین العابدین علیه السّلام از این عاریت سرا بگذشت، مدینه در ماتمش صیحه واحده گشت و مرد و زن، و سیاه و سفید، و صغیر و کبیر در مصیبتش نالان و از زمین و آسمان آثار اندوه نمایان بود.
از على بن زید روایت شده و هم چنین از زهرى که گفت : من به سعید بن مسیّب گفتم : تو مى گویى على بن الحسین علیه السّلام نفس زکیّه بود و نظیر نداشت؟
سعید گفت : چنین بود و کسى قدر او را نشناخت…
نظرات شما عزیزان: